شعر پشت دریاها از سهراب

شعر پشت دریاها از سهراب

شعر پشت دریاها از سهراب
بازدید : 1992

قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاک غریب

که در آن هیچکسی نیست مه در بیشه ی عشق

قهرمانان را بیدار کند

 

قایقی از تور تهی

و دل در آرزوی مروارید

همچنان خواهم راند

نه به آبی ها دل خواهم بست

نه به دریا

_ پریانی که سر از آب بدر می آرند

و در آن تابش تنهایی ماهی گیران

می فشانند فسون از سر گیسو هاشان

 

همچنین خواهم راند

همچنین خواهم خواند:

« دور باید شد ، دور.

مرد آن شهر اساطیر نداشت

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود.

 

هیچ آیینه ی تالاری ، سرخوشی ها را تکرار نکرد

چاله آبی حتی ، مشعلی را ننمود.

دور باید شد ، دور.

شب سرودش را خواند ، نوبت پنجره هاست.»

 

همچنان خواهم خواند.

همچنان خواهم راند.

 

پشت دریاها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است.

بام ها جای کبوترهایی است ، که به فوارهی هوش بشری می نگرند.

دست هر کودک ده ساله ی شهر ، شاخه معرفتی است.

مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند

که به یک شعله ، به یک خواب لطیف.

 

خاک ، موسیقی احساس تو را می شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

 

پشت دریاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است.

شاعران وارق آب و خرد و روشنی اند.

پشت دریاها شهری است!

قایقی باید ساخت.

 

سهراب سپهری

پشت دریاها

نام کتاب:هشت کتاب

بخش:حجم سبز

شعر به طور کامل قرار گرفته است


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 18 خرداد 1394 ساعت : 19:6
مطالب مرتبط
    نظرات
    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:

     کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید